Web Analytics Made Easy - Statcounter

«خونین‌شهر» روح مقاومت و ایستادگی ملت ایران را به رخ جهانیان کشید به‌گونه‌ای که آزاد سازی خرمشهر، عامل تقویت روحیه ملت و رزمندگان ایران برای ادامه جنگ با قدرت بیشتر شد.

به گزارش مشرق، همه چیز از ۲۱ شهریورماه ۱۳۵۹ شروع شد، هواپیماهای عراقی در آسمان خرمشهر به پرواز درآمده بودند و ناوگان دریایی نیروهای بعثی تا بندر خرمشهر مانورهایی را انجام می‌داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وحشت کل شهر را فرا گرفته بود اما مردم این دیار بیدی نبودند که با هر بادی بلرزند؛ جنگ روانی و هرازگاهی حمله جنگی عراقی‌ها علیه ایران در مرز میان شلمچه – بصره به مدت ۱۰ روز ادامه داشت و گاهی هم نیروهای دشمن به پاسگاه مرزی شلمچه با توپ‌های خمسه‌خمسه به حمله می‌کردند.

این حملات بعثی‌ها سبب شده بود که دو تن از مدافعان وطن (شهید بختور و اسدی) به شهادت برسند و این‌گونه اولین جرقه جنگ هشت ساله تحمیلی آغاز شد.

محمد جامه‌دارپور، جانباز خرمشهری است که در تأیید این حوادث می‌گوید: استکبار جهانی در صدد آن بود تا انقلاب اسلامی ایران را در نطفه خفه کند، آنها صدام را تحریک کردند تا به کشورمان حمله کند، حتی به کشور عراق بهترین تجهیزات نظامی را دادند.

این مدافع وطن که از اهالی خرمشهر است، در ادامه بیان می‌کند: در آن‌سوی مرز کشور عراق ۲ تیپ کامل مکانیزه نظامی آماده کرده بود که تعدادشان به بیش از ۱۰۰ هزار نفر می‌رسید در حالی خرمشهر حتی تجهیزاتی برای دفاع از خودش نداشت.

این جانباز تاکید می‌کند: عراق برای هموارسازی حملات خود دژهای میان خرمشهر و بصره را برداشت تا بیشتر نیروهای بعثی از مرز شلمچه وارد بشوند.

۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ و ساعت ۱۶ ظهر بود که صدای بمباران به گوش رسید و حمله رسمی نیروهای بعثی آغاز شده بود؛ آنها آمده بودند تا ظرف ۷۲ ساعت (سه روز) خرمشهر را تصرف کنند و بعد از آن از جبهه‌ای به ماهشهر و بندر امام و از جبهه دیگر به اهواز پیشروی خودشان را ادامه دهند ولی همه نقشه‌هایشان نقش بر آب شد.

روح مقاومت و ایستادگی در خرمشهری‌ها عجین شده بود و آنها نه فقط زمین اجدادی‌شان را ترک نکردند بلکه با پیروی از فرامین امام راحل (ره) و جان‌فشانی از وطنشان دفاع کردند.

خرمشهر تنها نبود، نیروهای مردمی از اهواز، رامهرمز، مسجدسلیمان، بروجرد و… برای کمک آمده بودند تا نگذارند یک وجب از خاک میهن به دست عراقی‌ها بیفتد.

قسمتی از خرمشهر سقوط کرد

جامه‌دارپور در این باره اظهار می‌کند: گرچه نیروهای دریایی و ارتش در میدان بودند ولی نیروهای مردمی، سپاه، بسیج و جهاد سازندگی از شهرهای دیگر برای حمایت و جلوگیری از سقوط خرمشهر وارد عرصه جنگ شدند.

مقاومت مردمی در خرمشهر ۴۵ روز طول کشید. در این ایستادگی اهالی خرمشهر به‌ویژه نوجوان و جوانان مثل شهید بهنام محمدی و… پیرو ولایت‌فقیه بودند؛ او ادامه می‌دهد: صدام هنگامی که روح مبارزه و مقاومت را در این شهر دید، بعد از یک هفته از شروع جنگ احساس کرد به راحتی نمی‌تواند در جنگ پیروز شود.

عراقی‌ها حملاتشان را بیشتر کردند و بر اثر بمباران شدید همه امکانات در خرمشهر از بین رفت. با ورود گارد ویژه صدام به عرصه جنگ، ایستادگی خرمشهر شکسته شد؛ در تاریخ ۴ آبان سال ۱۳۵۹ نیروهای بعثی توانسته بودند قسمتی از شهر را یعنی قسمت شرقی و کمی مرکز شهر و نواحی آن اشغال کنند.

جامه‌دارپور می‌گوید: سقوط خرمشهر علل زیادی داشت؛ مثلاً بنی‌صدر به مردم اعلام کرد که می‌خواهد شهر را برای پاک‌سازی نیروی‌های بعثی، بمباران کند و آنها خواست تا شهر را ترک کنند ولی بنی‌صدر به وعده‌اش عمل نکرد وگرنه مردم این دیار هیچ‌گاه میدان جنگ را ترک نمی‌کردند به‌گونه‌ای که صدام گفته بود «اگر یک جهان‌آرا و نیروهای خرمشهر را داشتم کل دنیا را تصرف می‌کردم».

عراقی‌ها پس از سقوط خرمشهر، شهر را به یک دژ مستحکمی تبدیل کرده بودند، آنها بیش ازهفت کانال ایجاد کرده که پر از آب و مین سیم‌خاردار بودند تا جلوی پیشروی رزمندگان را بگیرند.

اشغال خرمشهر ۵۷۸ روز طول کشید که امام راحل در مهرماه ۱۳۶۰ دستور داد باید همه نیروهای کشور از جمله سپاه، بسیج، ارتش، نیروهای مردمی و… متحد شده برای پیروزی در این جنگ با یکدیگر قدم بردارند.

اتحاد نیروهای ایران برای آزادسازی خرمشهر

جامه‌دارپور در این باره بیان می‌کند: یک سال بعد از جنگ، نیروهای نظامی کشور سازمان‌دهی شدند و بر این اساس یک اتحاد و همبستگی میان ارتش، سپاه، بسیج و نیروهای مردمی و… صورت گرفت به‌گونه‌ای که ستادهای مختلفی تشکیل و قرارگاه‌های مشخصی ایجاد شد که قرارگاه‌های خاتم‌الانبیاء، نصر و کربلا از جمله آنها بود.

او ادامه می‌دهد: آزادسازی خرمشهر اولین عملیات بزرگ این اتحاد بود، این عملیات در یک ماه و در سه مرحله (تقریباً هر ۱۰ روز یکبار یک مرحله) به اجرا در می‌آمد؛ در آزادسازی خرمشهر، ارتش نیز پشتیبان بود و نیروهای بسیج، سپاه، جهاد سازندگی و مردمی گاهی ۲۰ - ۳۰ کیلومتر آن هم به‌طور شبانه پیاده می‌رفتند تا با استفاده از سیستم غافل‌گیری دشمن را زمین‌گیر کنند.

عملیات آزادسازی خرمشهر تحت عنوان عملیات «بیت‌المقدس» و در سه جبهه در ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۱ آغاز شد و حدود ۳۰ روز به سرانجام رسید؛ مرحله اول این عملیات با حمله نیروهای کشور شروع شد، آنها با عبور از رودخانه کارون موفق شدند منطقه (از سمت جاده اهواز به سمت حمیدیه) را تصرف کنند و جاده اهواز به خرمشهر و مناطقی مثل جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.

دومین مرحله از عملیات بیت‌المقدس (از سمت دارخوین تا خود خرمشهر) ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۱ با حضور چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و ۲ تیپ ارتش آغاز شد و این عملیات در روز بعد نیز تکرار شد و برای خروج دشمن از این منطقه نیز مقرر شده تا ۲ تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) از قرارگاه «فجر» در این مرحله از عملیات حضور داشته باشد.

جامه‌دارپور در خصوص آخرین مرحله از عملیات آزادسازی خرمشهر (از سمت خرمشهر تا آبادان) بیان می‌کند: این مرحله یکم خردادماه ۱۳۶۱ آغاز شد که در آن نیروهای قرارگاه «فتح» موفق شدند نیروی‌های بعثی را منهدم و نیروهای قرارگاه «فجر» نیز «پل نو» را تصرف کنند؛ همچنین نیروهای قرارگاه «نصر» با منهدم کردن نیروهای بعثی به سمت جنوب حرکت کردند و بدین ترتیب شهر خرمشهر به‌طور کامل به محاصره نیروهای ایرانی درآمد.

در روز دوم خرداد نتیجه پیکار بسیار درخشان بود و قرارگاه کربلا به هدف خود که احاطه کامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از ۲ هزار و ۸۳۰ نفر تجاوز کرد و یگان‌هایی از دشمن که در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند. با وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یگان‌های رزمنده، در صحنه عملیات بیت‌المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی‌ها بر روی شط العرب و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزنده‌ای در آزادسازی خرمشهر ایفا کردند.

روایت آخرین روز

در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آن را از وجود نیروهای عراقی پاک گردانند و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند. از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریکی شب و قایق اقدام به فرار کردند که تعدادی از این قایق‌ها توسط تکاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن‌ها غرق شدند.

نیروهای عراقی از ساعت ۳:۵۰ بامداد تا نیم بعدازظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه سه بار اقدام به پاتک کردند و تلاش کردند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشکنند اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب‌نشینی کردند.

در ساعت ۱۱ صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر «خین» جریان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان کشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرک خرمشهر در کنار اروند اندکی مقاومت کرد که آن هم به سرعت در هم شکسته شد. در ساعت ۱۲ قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که ۲۴ ساعت در محاصره کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت نیروهای ایرانی در آمدند.

در ساعت دو بعدازظهر، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد. بدین ترتیب این شهر مقاوم که پس از ۴۵ روز پایداری و مقاومت در چهار آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز آزاد شد.

اهتزاز پرچم ایران بر فراز مسجد جامع خرمشهر

او می‌گوید: پس از آنکه عملیات آزادسازی خرمشهر با موفقیت انجام شد، شهید شیرازی در تاریخ دوم خردادماه ۱۳۶۱ با دفتر امام راحل تماس می‌گیرد و به سید احمد خمینی و اعلام می‌کند که خرمشهر آزاد شد. روز بعد یعنی سوم خردادماه از طریق صدا و سیما ساعت ۱۰ صبح به‌طور رسمی آزادسازی خرمشهر اعلام می‌شود و در همان روز پرچم ایران بر فراز مسجد جامع خرمشهر برافراشته شد.

اگر چه از زمان جنگ تاکنون اقداماتی برای بازسازی و توسعه خرمشهر انجام شده ولی این اقدامات در شأن شهر مقاومت نیست و ضرورت دارد که مسئولان با نگاهی فراملی نسبت به رفع معضلات و مشکلات چندین ساله خرمشهر اقدام کنند.

منبع: مهر

منبع: مشرق

کلیدواژه: انتخابات ترکیه قیمت آزادسازی خرمشهر فتح خرمشهر ارتش سید احمد خمینی مسجد جامع خرمشهر کربلا سپاه عملیات بیت المقدس جنگ تحمیلی قرارگاه فتح شلمچه آبادان خرمشهر صدام بصره حمیدیه مسجدسلیمان عراق خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت آزادسازی خرمشهر رزمندگان ایران نیروهای مردمی نیروهای عراقی نیروهای بعثی سوم خرداد عراقی ها آغاز شد آزاد شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۱۹۰۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) که ۷ بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بی‌بازگشت» که به‌تازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است،  روایت می کند:

 در گردان انصار (لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله)، مرا به‌عنوان آرپی‌جی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دسته‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز سازمان‌دهی شدم.

روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگی‌های جسمی می‌گذراندیم. پوتین‌هایم پوسیده و غیرقابل استفاده‌شده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین به‌اندازه پای من نداشتند. شماره پای من ۳۹ و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر می‌پوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.

اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.

کم‌کم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم می‌داد.

غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم و حرکت می‌کنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتین‌هایش را دربیاورد.

بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروه‌گروه، سوار قایق‌ها شدیم و به آن‌طرف رودخانه رفتیم. از قایق‌ها پیاده شدیم و آماده پیاده‌روی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما به‌جای آنکه از برنامه‌گردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچه‌ها و دادن روحیه به آن‌ها پرداخت.

خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمه‌های شب بود و ما همچنان پیش می‌رفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمن‌روی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقی‌ها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کم‌کم بعضی از بچه‌ها حین راه رفتن، چرت می‌زدند؛ همین مسئله باعث می‌شد که گاه ستون نیروها قطع شود.

به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپاره‌های ریزودرشت به گوشمان می‌رسید. قبل از ما، گردان‌های دیگر با دشمن درگیر شده و آن‌ها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.

به جاده که رسیدیم، اول‌ازهمه نشستم و بند کتانی‌هایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیاده‌روی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفش‌هایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آن‌ها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.

مقابله با پاتک‌های دشمن

هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتک‌های دشمن برای بازپس‌گیری جاده شروع شد. گلوله‌های خمپاره، شلیک‌های مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. به‌جز آن‌ها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان می‌کرد. تا آن زمان، در چنان هنگامه‌ای قرار نگرفته بودم. به‌درستی نمی‌دانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.

روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلوله‌ها از روبرو نمی‌آمدند. خاک‌ریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردست‌وپا از خاکریز بالا می‌رفتم؛ چند تیر شلیک می‌کردم و پایین می‌آمدم.

بافاصله کمی از من، یک آرپی‌جی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانک‌های دشمن، شلیک کرد. به‌سرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلوله‌ای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.

خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمه‌ام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر می‌کردم خون زیادی از بدنم خارج می‌شود.

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.انتظار من البته فایده‌ای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عده‌ای سراغم آمده‌اند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.

کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمی‌دانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلی‌اش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآن‌همه تجهیزات بود.

در بیمارستان صحرایی، رسیدگی‌های اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آن‌ها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل می‌کردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی‌جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.

روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.

من روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ مصادف با اولین روز عملیات بیت‌المقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشت‌زهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچه‌های مکتب الصادق (ع) بود.

حسین در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود و من نمی‌دانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشت‌زهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه می‌مانم و نمی‌گذرام خونش پایمال شود.

منبع:

رحیمی، مصطفی، پروازهای بی‌بازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • واکنش وزیر کشور به گزارش مربوط به نیکا شاکرمی؛ عملیات روانی است
  • خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  • این سردار سپاه، پزشکان را شگفت زده کرده بود /از حضور در عملیات پارتیزانی تا آزادسازی خرمشهر
  • بیت المقدس عملیاتی منجر به آزادسازی پاره تن ایران+فیلم
  • چرا حسن باقری نمی‌خواست فرمانده عراقی کشته شود؟
  • امیر بختیاری: تقلیل اقدامات ارتش در سال ابتدایی جنگ بی‌انصافی است/ در ارتش مخالفت چندانی با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر وجود نداشت/ از سال دوم جنگ وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه از بین رفت
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی
  • از عملیات بیت المقدس تا فتح خرمشهر
  • شمارش معکوس راه اندازی خط مسافربری دریایی خرمشهر به بصره
  • علل موفقیت در فتح خرمشهر از زبان سرهنگ عراقی + ویدیو